بین دوست داشتن و عــشق ورزیدن فرق زیــادی است . در دوسـت داشتن تعــهدی وجود نــدارد ولی عشــق ورزیدن تعــهد است . به همیــن عـلت است که مـــردم زیاد راجع به عشــق حرف نمیزننــــد . در واقع مردم به نحــوی از عشــق حرف میـزنند که تعهــدی مورد نیــاز نبـاشد . مثـلا میــگویند : (( من عـــاشق بستنی هستــم )) چگونه میتـوان عاشــق بستنی بـود ؟ مـیتوان بستـنی را دوسـت داشت اما نمــیتوان عاشقــش بود . یا میگوینــد : (( عاشق سگـم هـستم )) یــا (( عــاشق ماشیـنم هستم )) میگویند عاشق ایــنم , عاشق آنــم ; امـا مردم واهـمه دارند از اینــکه بـه همدیــگر بگویــند عاشق هسـتند .
مـــردم به هم میگویند (( به شــما علاقـه دارم )) چرا به هم نمیگـویند (( عاشق شمــا هستم )) برای اینکه عشــق تعهد آور است . عـشق درگیر شــدن است – خطر کردن و مسئـــولیت پذیری است . عـــلاقه داشتن گذراست . مـن امروز دوستتــان دارم و فـردا ممکــن است دوسـتتان نداشته باشـم – هیچ خطر کردنــی با آن همراه نیست .
عـلاقه و دوست داشتن تصنـعی و سطــحی است . عشق نافــذ است و به عـمق وجود رخنـه میــکند . روح شخـص را لــمس میکـند . هیـچ عشقی معــمولی نیست. عشق نمیتــواند معمولی باشد و گــرنه عشق نیست . اگر عـشق را معمولـی بدانیــم در فـهم پدیــده عشـق راه خــطا رفتــه ایم . عشـق همیشه غـیر معمـولی و روحانی است . این است تفاوت بین عــلاقه و عشــق . علاقــه همیشه مــادی است و عـشق همیشه روحانی .
عـــشق در لحظـه پدیــد می آید و دوست داشتن در امتداد زمان ، این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.
پس تو نیز
عــــــــاشق شــــو ار نـه روزی کــــــار جهــــان سرآیــد
نــاخوانــده درس مقصـــود از کـــــارگاه هـــستی
عــــــشق را بـهتر بشناســـــــیم
بــــــــــدرود